در آن روزها به پرنده دورپروازی شباهت داشتم که در آسمان های تاریک و محدود و فضاهای خالی بال گشوده و اوج گرفته ، می خواستم به طرف چشمه ی روشنایی و نور پرواز کنم. و در راهم ابریشمِ باران ها به پایم می پیچیدند و نفسِ بادها مسیر پروازم را در خود می کشیدند و دودِ ابرها در چشمانم می دویدند و من ، بال می زدم ، پیوسته بال می زدم. و راهِ من راه دوری بود. آن وقت بال هایم خسته شدند فرود آمدم تا در آغوش خوابی غرق شوم و خستگی و وحشتِ بیداری را فراموش کنم اما در خواب به منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سایت فول سیتی | دانلود بازی و مقاله کولر گازی و اسپلیت آزانس مسافرتی iran-songs الان بخر تحویل بگیر فیس براش صورت تنور گازی استوانه ای آپدیت روزانه نود32 - جدیدترین یوزرنیم و پسورد جدید نود32 - لایسنس رایگان لینک یاب لینکدونی تلگرام مدرسه ای شاد